مطالب عاشقانه
 
    


  • قالب سبز
  • قالب سبز
  • قالب سبز

  تبليغات شما در اين محل


درباره وبلاگ

تقدیم به تمام دوستداران اهنگهای لری

موضوعات

آرشيو مطالب

نويسندگان

پيغام مدير
به وبلاگ بزرگترین مرکز دانلود اهنگهای لری خوش آمديد ...
قالب اين وبلاگ با به روزترين امكانات توسط جديترين مرجع قالب ، قالب سبز ساخته شده .
اميد است از وبلاگ من حداكثر استفاده را بريد .
با تشكر مدير : بزرگترین مرکز دانلود اهنگهای لری
مطالب عاشقانه

 


زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی ...
خـیــالـت راحـت !!....
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...


 

کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند !
ولی ....
از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند ؛
بتوانی بگویی :
خوب نیستم ... !!


 

آهاى تویى که جاى منو گرفتی!!!

یادت باشه :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی پاستیل دوست داره ...

هی بهش نگو این کارو کن ؛اون کارو کن, عصبی میشه ....

وقتی مریضه حالشو بپرس دوس داره بدونه نگرانشی ...

چیزی را تكرار نكن بدش میاد , نصیحتش نكنی ی وقتا دوس نداره ....

خسته که باشه صداش دیوونت میكنه یا وقتی از خواب پا میشه ....

.

.

یادت باشه که...

اون همه چیزِ من بود حق ندارى اذیتش کنی ...!!!



 

سیـــــزده را همه عــــــــــالم بدر امروز از شهر مــــــن خود آن
ســــیزدهم کز همه عالم بدرم


برچسب‌ها: سیـــــزده را همه عــــــــــالم بدر امروز از شهر

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد


برچسب‌ها: ماندن و نماندن

هر جای این سرزمینی


باش !


فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن !



قلب من برای تپیدن



نیاز به انگیزه دارد ...!


 

موهای یک زن خلق نشده
برای پوشانده شدن
یا برای باز شدن در باد
یا جلب نظر
یا برای به دنبال کشیدن نگاه
موهای یک زن خلق شده
برای عشقش
که بنشیند شانه اش کند , ببافد و دیوانه شود
دیوانه شود...
عطر مو های یک عشق فراموش شدنی نیست....


 

وقتی با کسی که دوسش داشتی بهم زدی،
به نفر بعدی که رسیدی،نگو رابطمون در حد چندتا مسیج بود!!!

مثل مرد وایسا بگو:
اون لعنتی عشقم بود
اون عوضی تموم زندگیم بود
دوسش داشتم
ولی لیاقت نداشت رفت..


 

ساعت اتاق را خوابانده ام !
.
بی کوک ، بدون باطری
تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم
به سرش نزند . . !
.
.
.
.
.
گورِ پدر دقایق !
.
بی تو بودن شمارش نمیخواهد . . .


اين روزها از اعتماد کردن متنفرم



به دلم اجازه نميدهم دوباره کار دستم دهد



و شعارهاي انسانيت را از هر کس ميشنود او را باور کند.. نه!




همه درست شبيه به هم اند...






فقط بعضي ها بهتر و باور کردني تر دروغ می گویند


گاهي براي بعضي آدمها بايد از دور دست تکون داد و رفت...




جلو که بري، کلي توي زندگي به عقب مي ري.


یه روزی میرسه که جای خالیم رو با هیچ چیز نمیتونی پر کنی .......
.
من " خاص "نبودم ،.
.
فقط ...
.
.
.
عشقم بی ریا بود...
.
و عشق بی ریا کیمیاست ...!


صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد
.
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
.
باز هم خاطراتم زنده شد
.
"من و تو به یاد باران
یا شاید
به یاد تو ،من و باران"
.
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی
چه در کنارش باشی
.
.
.
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !



کاش میشد به تو یک نامه نوشت
.
نامه را دست خدا داد که باور بکند
بی تو من میمیرم
در ترک آینه ها میشکنم
.
کاش میشد که خدا
آخر نامه به جای من امضا بکند
و بگوید به تو : "برگرد" و تو نیز
.
.
.
.
.
.
.
توفقط "محض خدا" برگردی !!!



اینجا صدای پا زیاد مـــیشنوم
امـــا
هـیچكدام تــــــو نیستــــی !
.
" دلــ♥ـــم "
.
خوش كرده خودش را به این فكر
كه شاید
.
.
.
.
.
" پا برهـنه " بیائی . . .


 

باید خیانت كنی.........!! .......... تا دیوونه ات باشن...!!


باید دروغ بگی...............!!........تا همیشه تو فكرت باشن...!!


باید هی رنگ عوض كنی......!!..............تا دوسِت داشته باشن...!!!!

...
اگه ساده ای ...!!...اگه باوفایی...!!....


اگه یك رنگی...!!.........همیشه تنهایی


 


هر آب نطلبیده ای مراد نیست
گاه نشانه ایست که قربانی ات کنند …

میدونی کی فهمیدم که خیلی صبورم ؟
وقتی که رفت و
من هنوز زنده ام …

دلم
اگر برای تو تنگ می شود
ببخش !
روزم این گونه ، قشنگ می شود …

کسی که نشسته همیشه خسته نیست ، شاید جایی برای رفتن ندارد


بی تو دنیایم خالیست … مانده ام سخت حیران … مگر تو چند نفر بودی ؟



ای کاش
یکی بیاید
که وقت رفتن
نرود …


از سنگینی نگاه ، منتظرم ، پنجره ها کلافه اند ، اگر نمی آیی بگو تا اینقدر پنجره ها را زجر ندهم ، چشم هایم به جهنم



قرعه کشی تمام شد …
تو به اسم دیگری درآمدی …
تقدیر جای خود …
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی !



نمی دانم آلزایمر بودی یا عشق !
از روزی که مبتلایت شدم
خود را از یاد بردم …



امروز نبودی ، اما خیلی چیزها بود ! من بودم ، باران بود ، چتر بود ، بغض بود و اینکه همراه همیشگی ام هم بود ! “جای خالیت را می گویم”



بعضیها …
بهتر است در حد یک آرزو بمانند …
برآورده شدنشان …
به بهای شکستن دلت تمام میشود !


باران بهانه خوبی شد تا زیر چتر من تا ته کوچه بیای …
کاش نه باران تمام میشد نه کوچه …



زمانی شعر میگفتم برای غربت باران ، ولی حالا خودم تنهاترم …
تنهاتر از باران



گاهی وقتا
یه نفر ، فقط یه نفر …
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته
جاذبه ی زمین نیست …



کافه چی قهوه ام را شیرین کن ، آن روز ها که تلخ میخوردم روزگارم شیرین بود … !



زندگی ام هیچ گاه اندازه ی تنم نشد ، حتی وقتی که خودم بریدم و خودم دوختم …



همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم ، چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت …
نبودنه منه …




وقتی تمام راه را آمدم ، وقتی تا تو هیچ نمانده بود ، چقدر دیر یادش آمد خدا که ما قسمت هم نبودیم


تنهاترین روز زندگیم

این کارت پستالم با طراحی خودم تقدیم به شما
ولنتاینو با تنهاییم جشن میگیرم ...
ولنتاین تنها روزیه که حتی بیشتر از روزه تولدم دوسش دارم ...
ولی واسه همتون بهترین ولنتاینو آرزو میکنم که این روز با عشقتون کنار هم باشین و خوشترین لحظاتو با هم رقم بزنید.

قدر تک تک لحظه های با هم بودنو بدونید که خیلی شیرینه ...

ببینمت. . . گونه هایت خیس اســـت . . . باز با این رفیق نابابـــــت

. . نامش چه بود؟ هان! باران. . . باز با "باران " قدم زدی ؟

هزار بار گفتم
باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . . همدم خوبی نیست برای
دردها . . .


در زندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ !

از یـڪ روز،

از یـڪ جــآ،

از یـڪ نفـر،

بـہ بعـد...!

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلتنگـﮯ...!


هيچکس نـفهميـــــد که « زلـيخـــــــا » مــَـــــــــرد * بـود ....!!

ميــــداني چــــــــــــرا * ؟؟؟

مـــــردانـــگي * ميــخواهـــــد!

مــــــــاندن ، پــاي عشــــــقي که مـُـــدام تـو را پـــس ميــــزنــد.... *.

 

دوست داشتن یک موجود در این است که پیر شدن با او را بپذیریم . . .


 


شبی خسته ونمناک بود...گرم صحبت بااوبودم...قلبم به شدت میتپیدواو...دستان سردم رادرمیان دستان پرقدرت خویش میفشرد...

گفت:این روزهاچقدرخسته ای؟

گفتم:چه کنم ازدوریش؟؟؟

گفت:دوستش داری؟

گفتم:توچه اندازه عشق می ورزی به بندگانت؟

گفت:بیش ازاندازه...عشق من بی حساب وکتاب است...

گفتم:بارخدایا...قسم به همان عشق...

تنهااورامیخواهم...

گفت:میخواهیش درهرجا؟درمیان آتش ودرباغ خوشبختی؟

گفتم:بارالهی...بی اونفس کشیدن به کارم نمی آید...

پس...تنهابااو...

حتی اگردرقعرچاه هم باشم...

یادرمیان شعله های آتش خاکسترشوم...

من خوشبخت خواهم بود...

خدالبخندزد...

من خندیدم...

ناگهان سایه ای ازدورپدیدارشد...

چشمان خونینم برق زدند...

اوبود!

به سویم آمدولبخندزد...

خدابازهم میخندید!

گفت:اودوستت دارد...بی هوس وشهوت...

خدا دستم رادردستش گذاشت وراهیمان ساخت...!
 

تو که ميدوني همه ي عمرو اونجا گذاشتمو رفتم
تو که ميدوني بجز آغوش تو جايي نداشتمو رفتم
اگه رفتمو تو سراغمو نميگيري هنوزم که هنوزه
اگه به جز خودم کسي نيست که دلش براي من بسوزه
نه نميدوني آخه همه ي غمامو به تو نگفتم
نه نميدوني آخه نخواستم از چشم تو بيافتم
نه نميگفتم آخه تحمل غمه منو نداري
نه نميگفتم آخه ميترسيدم بري تنهام بذاري
بگو فهميدي وقتي ميرفتم نگرون خودم نبودم
غمه آيندت بدجور نشسته بود توي همه ي وجودم
اگه تصويري که ازم توي ذهنت بودو و خرابش کردم
به خاطر خودت ديگه ازم نخوا که پيشت برگردم
نه نميدوني آخه همه ي غمامو به تو نگفتم
نه نميدوني آخه نخواستم از چشم تو بيافتم
نه نمي گفتم آخه تحمل غمه منو نداري
نه نمي گفتم آخه ميترسيدم بري تنهام بذار
 
زندگی زيباست زشتی ‌های آن تقصير ماست
در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست
زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد..........
آنچه تقدير من و توست همان می ‌گذرد



پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بوددختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشتوقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفتمی دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به توگمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كردكه از پله‏ های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد


-- بيهوده متاز که مقصد خاک است
هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن
- نماز وقت خداست انرا به ديگران ندهيم
- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن
- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود
- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود
- هرگز از کسي که هميشه با من موافق بود چيزي ياد نگرفتم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





     نويسنده : پوریا سهرابی        دسته : <-PostCategory->        18:53 - شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,        بازديد :              

لينک دوستان

لينک هاي روزانه

امكانات وبلاگ
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 105370
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1







این پست فقط مخصوص اعضا میباشد